«ایستوود» به سینما آمد
به گزارش ارتباطات و اطلاع رسانی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، جلسه نمایش و گفتگو درباره مستند «ایستوود» ساخته علیرضا رسولینژاد سهشنبه 28 تیرماه در سالن حقیقت مرکز، برگزار شد. معین کریمالدینی کارگردان، مجری-کارشناس این جلسه بود.
کریم الدینی در آغاز گفت: میخواهم این مستند را با عنوان «فیلم-جستار» معرفی کنم، نمیدانم کارگردان چقدر با این تعبیر موافق است.
رسولینژاد در پاسخ گفت: مسئله این جنس فیلمها این است که تعریف درستی دربارهشان وجود ندارد. برای همین شاید کمی بلاتکلیف باشند، هم در انتخاب برای جشنوارهها و هم برای نقد و بررسیشان. حتی عرضه، پخش و فروش این نوع فیلمها با مشکل مواجه شده و از این ناحیه ضربه میخورند. من سعی میکنم جواب این سوال را بر اساس تجربه یک سال اخیر و حضورم در فستیوالها بدهم. این مستند در چند فستیوال مستند و نه جشنوارههایی که چند گونه فیلم را نمایش میدهند پذیرفته شد. اختلاف نظرهای فراوانی درباره آن وجود دارد و تعابیر مختلف است. من بیشتر به این موضوع معتقدم که فیلم یک مستند هیبریدی یا مایکیومنتری است.
این کارگردان گفت: فیلم، عناصری را از گونههای مختلف وام گرفته، اما به مفهوم کلاسیک شاید «فیلم-جستار» نباشد. البته بر اساس معانی و تعاریفی فیلم جستار هم میتواند باشد.
کریم الدینی در بخش دیگری از سخنانش گفت: تصور من درباره روایت یک خطی فیلم این است که ایستوود درباره تنهایی انسان در یک فضای ماشینی است. آیا با این برداشت موافقید؟
رسولینژاد در پاسخ گفت: من مخالف این برداشت نیستم، این هم میتواند باشد. اما همه ماجرا این نیست. قدردانی از زادگاه، بازگشت به گذشته، حسرتها و رویاها و ... را هم میتوان در فیلم دید. من این بازگشت به گذشته را با طنز و بازیگوشی نشان میدهم. شخصیت اصلی، یک کلاه ایمنی روی سرش میگذارد تا به همه جای آن گذشته و خاطرات ورود نکند. فیلم در عین حال، یک مستند پرتره است و در آن پرتره آدمها را میبینیم. برای همین برایم سخت است بگویم فیلم درباره چیست. آنچه شما گفتید درست است و البته تنها هم این نیست.
کریمالدینی توضیح داد: فیلم از سوی بعضی متهم شده به این که توریستی است. با این که اصلا توریستی نیست. فیلم توریستی لحن انتقادی ندارد. از طرفی فیلم حتی به تنهایی مضمون بازگشت را نشان نمیدهد. باید به این فیلم عمیق تر نگاه کرد. به نظرم فیلمساز تصمیم گرفته درباره موقعیت انسانها در یک شهر فیلم بسازد، برای این ایده بهانه پیدا کرده است. بهانه برای این ایده، یک عکس است. ایجاد یک قهرمان و با استفاده از او، روایت را پیش میبرد. او روایتی درست میکند که نه مستند است، نه داستانی. به همین دلیل میگویم «ایستوود» فیلم جستار است. در این مستند، با فضایی مواجهیم، که بین سینمای داستانی، مستند و هنری است. جسارت فیلمساز، در چیدمان محتواها به «ایستوود» ارزش داده است. چیدمان کاراکترها، مهم است. آدمهای فیلم قرار است محتوای ذهنی علیرضا رسولینژاد را تبدیل به سکانسهایی کنند که فیلم را شکل میدهند. من این چیدمان را میبینم و میپسندم، ممکن است گروهی از منتقدان سینمای مستند، این را دوست نداشته باشند. اما به نظر من این چیدمان، شخصیت فیلم را شکل داده است.
رسولینژاد در ادامه بحث گفت: بخشی از شخصیتهای فیلم مثل بچههای کاراته باز یا آدمهای باشگاه، بچههای تئاتر و ایستوودی که میبینید را سر صحنه و زمان فیلمبرداری پیدا کردم. این پروژه یک نقشه باز داشت که میشد بر اساس آن خلاقیت کرد. مثلا من نقاش یا آقای شریف را از سالها قبل میشناختم. اگر شخصیتی، مناسب فضای ذهنی من نبود، فرد دیگری را از جای دیگری میآوردم و آن نقش را به او میدادم. بخشی از ایدهها، زمان مونتاژ حذف و بخشی جایگزین شدند.
این کارگردان گفت: کل فیلم فلاش بک است و آدمی، خاطرهای را با دیگران در میان میگذارد. وقتی به گذشته رجوع میکند، نسبت به زادگاهش حسی مبهم دارد. اما در این مسیر گویا به شناخت از شهرش میرسد، شخصیتها را میشناسد و ... راوی محتاط است و مثل غریبهای است که سیرجان را نمیشناسد. در عین حال قصهاش را تعریف میکند. این، یک سفرنامه هم هست. برای همین، این قصه باید کمی شیرینی و طنز داشت که مخاطب آن را دنبال میکرد. بعضی چیزها ساختگی است. متریال مستند است اما مشخص است که کارگردان در بعضی چیزها، دست برده است.
رسولینژاد ادامه داد: این راوی شبیه دیگر راویها نیست. گنگ و گیج است و با ماسکی که دارد بین مردم و شخصیتهای فیلم میرود. همه مشغول کار هستند و اوست که بیمار و بیکار به نظر میرسد. چیزی که برای او میماند، همین سفر و سفرنامه است.
کارگردان «ایستوود» در پاسخ به سوال یکی از حاضران درباره گوینده و گفتار متن فیلم گفت: من از صدای راوی در فیلم های دیگرم استفاده کرده بودم، آن موقع افرادی این نقد را به من داشتند که از گوینده حرفهای نباید در مستند استفاده کرد. این اولین فیلمی است که یکی از دوستانم را استفاده کردم، او صدای خوبی دارد و گوینده حرفهای نیست. در فیلم، مخاطبی که مرا نمیشناسد نمیداند که این من هستم، در امتداد آن بحث و در ادامه حضور شخصیتی که با ماسک و بیحس است، به نظرم صدا باید گرم و شنیدنی بود. صدایی که مخاطب را همراه فیلم میکند. این تضاد، برای من جذاب و عاملی بود که فیلم را جلو میبرد. صدای خود من، صدای گرم و جذابی نیست برای همین گفتار متن را من نخواندم.
کریمالدینی در ادامه این توضیح، گفت: شخصیت اصلی با کلاه کاسکت، شاید عجیب به نظر برسد اما به مرور جذاب میشود. وقتی یک شخصیت سورئال برای فضایی رئال انتخاب میشود، لحن گوینده باید متناسب با این شخصیت باشد. شاید برای این شخصیت، لحنی مرموزتر مناسب بود. اما بیان گوینده، کلاسیک است. جالب است که هیچ یک از شخصیتهای فیلم نسبت به این کلاه کاسکت موضعی نمیگیرد و واکنش نشان نمیدهد.
علیرضا رسولینژاد در پاسخ گفت: راوی خود را این جور میبیند، او دارد خاطراتش را بیان میکند، بقیه او را این مدل ندیدهاند. آنچه در فیلم می بینید، گذشته است. حالی است که در گذشته، سپری شده. ما به عنوان تماشاگر او را با کلاه کاسکت میبینیم و سهیم در خاطره گویی او هستیم. اگر در واقعیت این اتفاق افتاده بود حتما، کسی نسبت به او واکنش نشان میداد. کلاه، ترفندی برای روایت و بازیگوشی است، چنین سفری وجود نداشته است. من به این که روایت چطور باشد، خیلی فکر کردم. شخصیت اصلی شبیه لوگوست، یک جور نشانه است. روایت ما، اول شخصِ گذشته است.
کریم الدینی از تدوین و فیلمبرداری فیلم به عنوان امتیازهای آن یاد کرده و گفت: کارگردان به خوبی توانسته شخصیت هایی را بیابد و حرف خودش را در قالب آنها مطرح کند. روایت فیلم او ساختار شکن و جذاب است. ما در «ایستوود» اجتماع انسان و فضای شهری را نمیبینیم. فیلم به خوبی این موضوع را نشان میدهد که چطور یک جامعه شهری درگیر فضای صنعتی و اقتصادی میشود. انسان های این فیلم، تک و تنها هستند.
کارگردان «ایستوود» درباره لحن فیلم گفت: درآوردن فیلمی که چند لحن دارد، در مونتاژ ساده نیست. موسیقی و آدمهای فیلم لحن دارند و آن را وارد فیلم میکنند. آرش زاهدی عزیز تدوینگر فیلم هم اینجا حضور دارد، از او بابت همراهی و ایدههای درستش ممنونم. روایت «ایستوود» سکته ندارد. مخاطبان ایرانی و خارجی در ورشو، دانمارک، رم و ... فیلم را دیدهاند، با آن ارتباط برقرار کردهاند، با این که این فیلم چند لحنی است.
معین کریم الدینی در پایان جلسه گفت: «ایستوود» فیلمی ساده نیست. از ابزارهایی که طراحی کرده برای روایت قصهاش استفاده می کند، میتوانست یک فیلم توریستی ساده یا روایتی از یک شهر و مردمانش باشد. «ایستوود» شبیه الگوهای آشنای سینمای مستند این سالها نیست.
علیرضا رسولینژاد در پایان این جلسه گفت: مهمترین ویژگی توریستی سیرجان گلیم آن است. در «ایستوود» یک ثانیه و یک فریم گلیم نمیبینیم. اگر در این فیلم، گلیم نیست عمدی بوده و ترجیح میدهم درباره آن توضیح ندهم. گلیم برای من نمایش رنج و درد زنانی است که این گلیمها را میبافند. اگر در فیلم قاووت می بینیم، ضرورت داستانی دارد که شخصیت این خوراکی را میخورد تا قوی باشد. المانهایی که در فیلم است، در خدمت روایت است، و ربطی به توریسم و نمایش جاذبههای توریستی سیرجان ندارد.
مستند «ایستوود» تولید مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی است و در طرح «اکران حقیقت» در سامانه هاشور نمایش داده میشود.