تعابیر ویژه شهید «همت» از سیره و سلوک شهید «بروجردی»

شماره مطلب:
2091
یکشنبه 1401/03/1 12:43

تعابیر ویژه شهید «همت» از سیره و سلوک شهید «بروجردی»

انتشارات مرز و بوم در صفحه اینستاگرامی خود روایتی از شهید همت را آورده که از اخلاق و منش شهید محمد بروجردی سخن گفته است.

انتشارات مرز و بوم در صفحه اینستاگرامی خود روایتی از شهید همت را آورده که از اخلاق و منش شهید محمد بروجردی سخن گفته است.

شهید همت در این‌باره گفته است: حقیقتش را بخواهید، به اعتقاد بنده منجی کردستان از چنگال مزدوران رژیم بعث؛ اعم از کومله، دمکرات و رزگاری، شهید محمد بروجردی است. او نقش عظیمی در ایجاد و حفظ امنیت کل این منطقه داشت و به واقع، حق بزرگی به گردن مردم منطقه‌ی کردستان دارد. من با این شهید بزرگوار در پاوه آشنا شدم و افتخار شاگردی این آقا، این میرزا و این معلم کبیر را داشتم.

بروجردی دارای یک سری ویژگی‌های اخلاقی برجسته بود که من در طول جنگ و شاید در طول زندگی‌ام، کمتر انسانی را این‌گونه دیده‌ام. ولایت‌پذیری در این انسان بزرگ، استقامت و پایداری، اخلاق حسنه؛ خصوصا در برخورد‌های اجتماعی و روحیه گرفتن تمامی بچه‌های رزمنده از این بزرگ‌مرد، از ویژگی‌های خاص او بود.

آن زمان که ایشان در کردستان حضور داشت، در اوج مصائب و گرفتاری‌ها حتی یک لحظه هم نبود که خبر نرسد مثلا پایگاهی سقوط کرده، سر برادری توسط ضد انقلاب بریده شده، شهری سقوط کرده و یا محوری به دست دشمن افتاده. در میان این همه آشفتگی‌ها و عصبانیت‌ها، هر کدام از برادران ما که این مرد بزرگوار را می‌دیدند، روحیه می‌گرفتند و بشاش می‌شدند.

شاید کمتر کسی نظیر بروجردی در کردستان پیدا شده باشد که بتواند با ظرفیت‌های بالای اخلاقی خودش، با مردم کردستان برخورد کند و آن‌ها را جلب و جذب کند. بروجردی رسم داشت هر بار که وارد سنندج می‌شد. می‌رفت سروقت زندانی‌های عضو کومله، دمکرات و چریک‌های فدایی و...، که در بازداشتگاه بودند و ساعت‌ها با آن‌ها بحث می‌کرد. از آن‌ها علت اینکه به این راه کشیده شدند را سؤال می‌کرد. موعظه‌شان می‌کرد، بعضی مواقع تا دیروقت شب پیش آن‌ها می‌ماند و آن‌قدر با آن‌ها سرگرم بحث و گفتگو می‌شد که خوابش می‌گرفت و همان‌جا، در بازداشتگاه با زندانی‌ها می‌خوابید.

به حدی این زندانی‌ها به بروجردی عادت کرده بودند که وقتی یک‌بار برای او تصادفی پیش آمد و موفق نشد به سنندج برود، این‌ها که انتظار بروجردی را می‌کشیدند، بی‌تاب شدند و اظهار ناراحتی می‌کردند که: بروجردی چطور شده؟ آخر اگر او به سنندج می‌آمد، حتما به سراغ ما هم می‌آمد!».

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.
X