توصیه‌های احمدی‌مقدم به سازندگان فیلم «غریب»

شماره مطلب:
3009
یکشنبه 1401/09/13 03:05

توصیه‌های احمدی‌مقدم به سازندگان فیلم «غریب»

همرزم قدیمی شهید بروجردی خاطراتی از چند سال هم‌نشینی با او روایت می‌کند: دیدیم خاک بلند شد و چندین کامیون، جیپ و تراکتور به سمت ما می‌آیند و بروجردی در جلوی صف است. او نزدیک به ۵۰۰ نفر بومی را جذب کرده بود که همان «پیشمرگان کُرد مسلمان» شدند.

سردار اسماعیل احمدی‌مقدم از جمله رویش‌های دوران فعالیت شهید بروجردی است. او در دوران دفاع مقدس، فرماندهی سپاه در شهرهای مختلف غرب و شمال‌غرب کشور را بر عهده داشت و از سال 1384 تا 1393 نیز فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران به او محول شد. سردار احمدی‌مقدم در حال حاضر ریاست دانشگاه عالی دفاع ملی را عهده دارد. وی درباره آشنایی خود با شهید بروجردی گفت: نخستین بار تیر ماه 1358 بود که شهید محمد بروجردی را در پادگان ولیعصر(عج) ملاقات کردم. ایشان آن زمان فرمانده هنگ بود. به یاد دارم نخستین بار شهید بروجردی یک لباس پلنگی به تن داشت. آن دوران هنوز سپاه تدارکات نداشت و هر آنچه در انبار مانده بود را بر تن می‌کردند. یک پیراهن و شلوار استتار نیز تن شهید بروجردی بود که هر کدام یک رنگ داشتند. حتی به تن‌اش هم گشاد بود و پیراهن را بر روی شلوار انداخته بود. با آن ریش بلند و لبخند همیشگی که بر لب داشت دیدار نخست ما شکل گرفت. ما بچه‌های تهران اکثرا شلوغ و بی‌نظم بودیم تا اینکه شهید بروجردی برای ایجاد نظم ما را صدا کرد و گفت برای تنبیه همه 2 دور، دور میدان بدوند. خود او جلوی همه قرار گرفت و شروع به دویدن کرد.

سردار احمدی مقدم افزود: یک زمانی امام(ره) فرمودند گروه‌ها تصمیم بگیرند یا در سپاه یا در گروه‌های‌شان بمانند. شهید بروجردی تصمیم گرفت در سپاه بماند. اما برخی بر این باور بودند که شهید بروجردی و چند نفر دیگر در ظاهر از گروه‌‌ها خارج شده‌اند و دارند تظاهر می‌کنند. من این موضوع را با شهید بروجردی مطرح کردم که این موارد را شنیده‌ای؟ ایشان اصلاً اجازه نداد حرف من ادامه پیدا کند و گفت این حرف‌ها را نزن و به همین طریق بین مومنان مشکل به وجود می‌آید. گفتم آخر شما باید از خودتان دفاع کنید. او گفت این افراد یا من را صادق می‌دانند یا نمی‌دانند. اگر صادق بدانند که می‌بینند من در سپاه مشغول به کارم؛ اما اگر باور نکنند دیگر خودشان می‌دانند و من قسم هم بخورم آنها باور نخواهند کرد و برای همین همه چیز را به خدا سپرده‌ام. او هرگز پشت سر کسی حرف نمی‌زد و اجازه نمی‌داد به او بگویند پشت سرش چه می‌گویند. یک بار اختلافی پیش آمده بود، به من گفت آقای مقدم وقتی تمام انبیاء یک جا جمع شوند هیچ کدام با هم اختلافی ندارند؛ چون حرف آنها مشترک و درباره یک خداست. اما وقتی جایی اختلاف پیش بیاید در آنجا خدا نیست و «من» در کار است. منیت که در کار باشد اختلافات آغاز خواهد شد.

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.
X