جای خالی نادر طالبزاده به معنای واقعی کلمه احساس میشود
استاد طالبزاده دبیر کنفدراسیون بینالمللی افق نو، دبیر جشنواره فیلم عمار و از افراد تاثیرگذار در تاسیس شبکه افق بود. «بشارت منجی» نام سریالی است که به کارگردانی نادر طالبزاده ساخته شد. این سریال بر اساس زمینههای مشترک بین اسلام و مسیحیت ساخته و پرداخته شده که از شبکههای مختلف سیما و برون مرزی به روی آنتن رفته است. از دیگر فعالیتهای استاد طالب زاده، میتوان به تدریس در مرکز اسلامی آموزش فیلم سازی و مدیریت مرکز تحقیقات و مطالعات سینمایی در معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
به مناسبت سالگرد درگذشت این اندیشمندِ دغدغهمند واقعی جهاد تبیین، مختصری از دیدگاه و اندیشه او از زبان آنها که زبان طالبزاده را میشناختند به گزارش «فارس» را در ادامه میخوانیم:
*جلیلی: طالبزاده زندگی دراماتیک و سرشار از اطلاع داشت
وحید جلیلی قائم مقام رئیس صداوسیما در امور فرهنگی و دبیر ستاد تحول رسانه ملی در مورد مرحوم نادر طالب زاده میگوید: مرحوم طالبزاده دغدغه شکوفایی جوانان را داشت و به شکوفایی انقلاب کمک میکرد. او زندگی دراماتیک و سرشار از اطلاع داشت. اگر نویسندگان همت کنند، در رابطه با زندگی ایشان میشود دهها رمان نوشت.
جلیلی خاطرنشان کرد: تقوا و استقامت از ویژگیهای بارز شخصیت او بود؛ ایشان از همه چیز در زندگی برخوردار بودند بدون هیچ کمبودی، با بهترین تحصیلات. اما خلأ معنوی غرب بود که باعث شد به سمت انقلاب، وحی و ولایت بیاید. طالبزاده یک شهید، شاهد، گواه و حجت بر همه ما است. او دیگر شخصیت نیست، بلکه یک شاخص است. باید از «مکتب حاج نادر» حرف زد، همان مکتبی که حاج قاسمها و آوینیها را پروراند و باید این مکتب را تکثیر کنیم.
*پرفسور آنتونی جیمز هال: پس از دعوت طالبزاده درک من از جهان حقیقتا تغییر کرد
پرفسور «آنتونی جیمز هال»، استاد دانشگاه لثبریج کانادا میگوید: فقدان نادر طالب زاده، خسارت بزرگی برای ایران و جهان است. اینکه دیگر جسم این مجری، متفکر، فیلسوف و فرد بسیار خلاق، بین ما نیست خسارت بزرگی برای ایران و جهان است. هرچند حضور معنوی او ادامه دارد.
وی در ادامه به تجربه حضور خود در ایران و کنفرانس افق نو اشاره و تصریح میکند: او در سال ۲۰۱۴ من را به کنفرانس بین المللی افق نو دعوت کرد و این دعوت باعث شد که درک من از جهان حقیقتا تغییر کند. حضور در تهران، جایی که بسیار از اخبار حساس جهان را به خود اختصاص داده و من در مورد آن فقط خوانده بودم و تجربه دست اول نداشتم بسیار شگفت انگیز بود.
*تفاوت مستندسازی طالبزاده با روشهای معمول
نادر طالبزاده در روزهای نخستین جنگ ایران و عراق مستندی ساخته بود که از لحاظ فرم با عموم مستندها و گزارشهای خبری آن ایام تفاوت داشت. یک فرم هنری کاملا خاص که بازتابدهنده فضایی آخرالزمانی بود و نشان میداد که سازندهاش دچار بهتی عظیم شده است. نه خبری از پروپاگاندای روحیهبخش آن ایام در این مستند بود نهچندان میشد آن را مرجعی برای اطلاعات خبری در نظر گرفت. آنچه میدیدیم، حس مشاهدهگرانه کارگردان بود. شاید این احساس در ادامه دستخوش تغییراتی شد؛ از بهت به ستایش، از تردید به یقین و ایمان و بعدها در بعضی از مواضع، جنبه اعتراضی پیدا کرد و در بعضی دیگر جنبههای همدلانه و فعال در میانجیگری؛ اما بههرحال آنچه باقی ماند و اهمیت داشت، یک نوع مستندسازی مشاهدهگرانه بود که بازتابدهنده احساس مولفش بهحساب میآمد.
درمقابل بخشی از جریان روشنفکری که پس از انقلاب ترویجدهنده نظریه مرگ مولف بود، گروهی دیگر که عمدتا بچههای جنگ و انقلاب بودند، در عمل طلایهدار نظریه مولف شدند؛ بچههای سیدمرتضی آوینی؛ و یکی از اصلیترینهایشان جوانی بود با چهرهای شبیه غربیها و مسلط به زبان انگلیسی، چنانکه خیلیها تصور میکردند او لااقل یک رگ آمریکایی دارد. حتی شایعه شده بود که از مادری آمریکایی متولد شده است، اما این هم نبود.
*قرار بود عصر آرمانگرایی تمام شود
نادر طالبزاده از بچههایی بود که جنگ آنها را ساخت، انقلاب آنها را ساخت و این شیب و نشیبها، این ابتلائات بزرگ و اساسی، از آنها افرادی منحصربهفرد ساخته بود. غالبا آنها را پدیدآورندگان ادبیات و هنر انقلاب و جنگ میدانند اما بهواقع آنها خودشان مولود یا بهتعبیری دیگر عصارهای از آن دورهها بودند. جنگ که تمام شد، یکسری نزاعهای فکری بهطور جدی بالا گرفت. گروه مهم و موثری از بین جریانهای سیاسی ایران که به چپ اسلامی معروف بودند، بعد از مجلس سوم دست به گردش ناگهانی زد و لیبرال شد. ازسوی دیگر دولتی پس از جنگ روی کار آمد که میخواست ریل کشور را عوض کند. میگفتند باید جنگ را فراموش کنیم و صادق آهنگران، بلبل خمینی و صدای نمادین رزمندههای دفاع مقدس، زمزمه میکرد که دریغ از فراموشی لالهها، مرا کشت خاموشی لالهها... دوره غریبی آغاز شد. رزمندهها اصطلاح جالبی باب کردند با عنوان «زمینگیر شدن». گویا قرار بود عصری که نگاهها بهسمت آسمان بود تمام و جامعه درگیر مناسبات زیستی و زمینی شود. قرار بود عصر آرمانگرایی تمام شود و به دوره واقعگرایی پا بگذاریم. حالا اما همانهایی که مولود مناسبات آرمانگرایانه دوره انقلاب و جنگ بودند، در عالم هنر و اندیشه مقابل این وضعیت ایستادند. مرتضی آوینی میاندار صحنه بود. هم مجله داشت و هم مستند میساخت و هم گروهی از دوستانش در سینمای داستانی کار میکردند. از اینجا به بعد نادر طالبزاده تبدیل به یکی از جدیترین و تاثیرگذارترین ژورنالیستهای تصویری ایران شد.
همین حالا هم از او آثار مکتوب چندانی در دست نیست اما بهلحاظ بصری، تولید محتوای فراوانی کرده که قابل برگرداندن به نسخههای مکتوب هم هستند. او نه در مجله سوره مینوشت و نه میشد تنها بهعنوان یک مستندساز ارزیابیاش کرد. نادر طالبزاده یک ژورنالیست پژوهشی بود، منتها درقالب تصویری و این فعالیتها گاهی در فرم فیلم مستند متجلی میشد و گاه برنامهسازی و حتی گاهی فرمهای دیگر. او تولید محتوا میکرد و اهمیت اصلی کارش این بود که کلیشهها را میشکست.
*نگاه انتقادی طالبزاده به غرب همدلانه بود و از مسیر گفتوگو میگذشت
نادر طالبزاده از اولین کسانی بود که ضرورت شکستن تصورات کلیشهای از آنچه را بهعنوان شمال جهانی یا جهاناول شناخته میشد فهمید و قدمهای نخستین را در این راه برداشت. او اتفاقا با بسیاری از شهروندان یا نخبگان غربی ارتباط میگرفت تا این پروژه را پیش ببرد و از این جهت بین تفکر خودش با فاشیسم یا بنیادگرایی، مرز مشخصی ایجاد میکرد. این تفکر انتقادی درمقابل موج رویایی میایستاد که داشت طبقه متوسط ایرانی را دچار یک توهم پوچ میکرد؛ تبدیلشدن جامعه ما به ژاپن اسلامی یا آلمان اسلامی؛ چیزی که دچار تناقض درونی و درحقیقت نامحقق بود و در بلندمدت باعث سرخوردگی فراوان در همین طبقه اجتماعی شد. اما نگاه انتقادی طالبزاده به غرب همدلانه بود و از مسیر گفتوگو میگذشت؛ بیاینکه گفتوگو را با مسخشدگی اشتباه بگیرد. او در داخل هم همینطور همدلانه برخورد میکرد. بسیاری از فیلمهای سینمای ایران که در دو دهه اول پس از انقلاب به جشنوارههای خارجی رفتند، با وساطت یا همکاری نادر طالبزاده مسیر را پیمودند؛ آنهم در دورانی که حضور این فیلمها در این حد نمیتوانست بهعنوان حربهای سیاسی علیه خود ایران استفاده شود.
*برجستگی ژورنالیسم در شخصیت مرحوم طالبزاده
نادر طالبزاده حتی در انتخاب و خریداری بسیاری از فیلمهای سینمایی و سریالهای خارجی برای نمایش در تلویزیون ایران پا پیش گذاشت. او در دروازهبانی محتوای هنری بسیار خلاق بود و ریزهکاریهای تربیتی و اعتقادی را هم بهدرستی میشناخت و با دقت رعایت میکرد.هرچه به سالهای اخیر نزدیکتر میشویم، جنبه ژورنالیستی نادر طالبزاده، یک ژورنالیسم تحقیقی، بیشتر نمود پیدا میکرد. او برنامه میساخت، مصاحبه میگرفت، مصاحبه میکرد و از طرفی در کشف و تربیت و هدایت مستندسازان و برنامهسازان جوان هم فعال بود. در تمام این سالها نادر طالبزاده آن ویژگی اصلیاش را که بین تمام بچههای آوینی وجود داشت، حفظ کرد؛ علیرغم اعتقادات جدی و محکمش، هیچگاه مسیر گفتوگو، انصاف و همدلی را نمیبست حتی با غربیها، اما یک مرز مشخص داشت؛ اگر میخواهیم با همه دنیا از موضع انسانیت، حرف از آشتی بزنیم، باید با آنچه بزرگترین دشمن انسانیت در این زمانه است، هیچگاه کنار نیاییم. نادر طالبزاده با اشغالگران قدس هیچگاه کنار نیامد و اتفاقا همین نکته باعث باز شدن باب گفتوگو بین او و خیلی از آزادیخواهان جهان شد که شاید از جنبههای دیگر، سنخیت چندانی با ما و خود طالبزاده نداشتند. بالاخره یکجا باید مرز را مشخص کرد و محکم ایستاد.
*بچههای مکتب انقلاب که هنوز پرچم آرمانخواهی را بالا گرفته بودند
حاج نادر طالبزاده بین خودش و دشمنی عیان با انسانیت، خندقی به عرض تاریخ، طول جغرافیا و عمق ابدیت حفر کرد. این نپذیرفتن منطق زور بود؛ مقابله با این تفکر خائفانه بود که حالا چون این رژیم مستقر است و قدرتهای جهانی حامیاش هستند، بهتر است با آن کنار بیاییم. بچههای مکتب انقلاب و جواهرات صیقلخورده در کوره جنگ، هنوز پرچم آرمانخواهی را بالا گرفته بودند. چه زیبا بود اینکه کسی مثل نادر طالبزاده در روز قدس با زندگان دنیا وداع کرد و حتی تاریخ روی سنگ مزارش مطابق با نوع زیستی که داشت، جنبهای نمادین یافت.