زندگینامه یکی از شهیدان مدافع سلامت منتشر شد

شماره مطلب:
1426
یکشنبه 1400/09/28 14:56

زندگینامه یکی از شهیدان مدافع سلامت منتشر شد

کتاب «پرواز تا بهشت؛ زندگی‌نامه شهید مدافع سلامت علی‌اکبر آقابابایی‌پور» نوشته سهیلا آقابابایی‌پور توسط نشر ۲۷ بعثت منتشر و راهی بازار نشر شد.

کتاب «پرواز تا بهشت؛ زندگی‌نامه شهید مدافع سلامت علی‌اکبر آقابابایی‌پور» نوشته سهیلا آقابابایی‌پور به‌تازگی توسط نشر ۲۷ بعثت منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌کتاب یکی از عناوین مجموعه «مدافعان سلامت» است که این‌ناشر چاپ می‌کند.

دکتر علی‌اکبر آقابابایی‌پور متولد سال ۱۳۴۰ در تهران است که یکی از پزشکانی است که مدت‌ها در مناطق محروم به خدمت‌رسانی به هموطنان مشغول بوده است. او ریاست بیمارستان نیک‌شهر، دستیاری تخصصی اطفال دانشگاه علوم پزشکی سمنان، خدمت به کودکان بی‌سرپرست و پزشکی در بیمارستان قائم کرج را در کارنامه دارد. او پس از شیوع بیماری کرونا، به جنگ با این‌ویرس منحوس پرداخت و در محل خدمت خود بستری شد. آقابابایی‌پور در نهایت اول مرداد ۹۹ به شهادت رسید.

کتاب پیش‌رو درباره زندگی این‌شهید مدافع سلامت است که به‌قلم سهیلا آقابابایی‌پور خواهرزاده وی نوشته شده است. گلعلی بابایی نویسنده دفاع مقدس نیز مقدمه کوتاهی بر این‌کتاب نوشته است.

زندگی و خاطرات شهید آقابابایی‌پور در ۱۶ فصل گردآوری و تدوین شده که به‌ترتیب عبارت‌اند از: شهریور ۱۳۲۵، خرداد ۱۳۳۶، زمستان ۱۳۴۰، سال ۱۳۴۶، سال ۱۳۵۰، سال ۱۳۵۴، فروردین ۱۳۵۹، تیر ۱۳۶۱، سال ۱۳۶۴، سال ۱۳۶۸، پاییز ۱۳۶۹، سال ۱۳۷۲، سال ۱۳۸۶، آبان ۱۳۸۹، سال ۱۳۹۳ و سال ۱۳۹۹.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

و به کمک همکاران مرتضی، او را داخل ماشین گذاشتند و به‌سمت بیمارستان قائم که اکبر ساعاتی از هفته را در آنجا کشیک بود حرکت کردند. فرح در میان راه با اکبر تماس گرفت و موضوع را برایش توضیح داد. اکبر گفت: «شما برین منم الان خودم رو می‌رسونم.»

به بیمارستان رسیدند و مرتضی را با کمک کارکنان بیمارستان به داخل بردند. کارهای اولیه روی مرتضی انجام شد تا این‌که اکبر رسید و رفت بالای سر مرتضی. با صدای کمی بلند صدایش کرد. مرتضی به‌زحمت می‌توانست چشمانش را کمی باز نگه دارد. اکبر پرسید: «می‌تونی بگی چی شده؟»

بی‌فایده بود. مرتضی قدرت حرف‌زدن نداشت. بعد از معاینه، اکبر سریع دستور عکس‌برداری از سرش را داد و پرستارها او را به بخش رادیولوژی بردند. سکینه‌سادات عرق‌ریزان از راه رسید. کنار فرح رفت و گفت: «چی شده؟ چه خاکی به سرم شده؟»

فرح گفت: «نمی‌دونم. اکبر رفته بالا سرش.»

این‌کتاب با ۱۷۰ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۳۵ هزار تومان منتشر شده است.

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.
X