وقتی «سردار سلیمانی» تبدیل به «حاج قاسم» شد
«محمّد صالحی»؛ کارگردان «چند قدم آن طرفتر» در گفتوگو با خبرنگار موسسهی اندیشهی شهید آوینی، گفت: در سال 1399 این کار تولید شد. در ابتدا قرار بود چند فیلم کوتاه دربارهی شهدایی که همراه حاج قاسم بودند، برای مرکز مستند «حقیقت» به تهیهکنندگی آقای شعبانی تولید شود، منتهی وقتی که تحقیقات ما انجام گرفت، متوجه شدیم که چقدر کاری که این دوستان در محافظت از حاج قاسم انجام دادند، دراماتیک بوده است. وی توضیح داد: شخصیت حاج قاسم تابع هیچ یک از محافظتهای کلاسیک نبود، در واقع گاهی روشن است که شخصیت ما سیاسی، دیپلماتیک، نظامی یا مردمی باشد، حاج قاسم همهی اینها بود و گاهی در میدان و گاهی در میان مردم حضور داشت و محافظت از حاج قاسم یک کار خاص بود. حاج قاسم بیشترین تهدید را در میان مسئولان داشت و محافظان ایشان انقدر کار خود را درست انجام دادند که دشمن در نهایت از طریق روش تکنولوژی توانست او را به شهادت برساند و در این اتفاق تیم محافظ مقصر نبودند و همگی در کنار حاج قاسم، شهید شدند.
«محمّد صالحی» دربارهی وجوه شخصیتی «حاج قاسم» به روایت محافظانش گفت: کار محافظ این است که بین شخصیت و مردم حفاظ ایجاد کند و کاری کند که به شخصیت آسیبی نرسد، اما در همان روزهای اول که این تیم سر کار آمدند، حاج قاسم از آنها خواست که حضورشان هیچ وقت احساس نشود. یعنی، اگر محافظی در نزدیکی حاج قاسم بود، یک نمره منفی به حساب میآمد و این کار را سختتر می کرد، به همین دلیل ما اسم مستند را «چند قدم آن طرفتر» گذاشتیم. محافظان حاج قاسم انقدر کار خود را خوب انجام میدادند که نه فاصله میان مردم و حاج قاسم ایجاد میشد و نه آسیبی به حاج قاسم میرسید.
کارگردان مستند «چند قدم آن طرفتر» پیرامون رابطهی حاج قاسم با محافظانش گفت: نکتهی جالب این جا است که در ابتدای این ماجرا برای محافظان تنها یک ماموریت به حساب میآمد که از جان حاج قاسم محافظت کنند. من با چند نفر از محافظان که زنده ماندهاند، صحبت میکردم و گفتند که در ابتدا برای آنها، شخصیتی که محافظت میکردند، سردار سلیمانی بود و به انجام ماموریت میپرداختند اما به تدریج سردار سلیمانی تبدیل به حاج قاسم شد و این رابطه چنان بود که حتی در برخی ماموریتها که شدت کار زیاد بود و حاجی احساس میکرد که بچهها غذا نخوردند، خودش لقمه به محافظان میداد! وی افزود: برخلاف روال معمول که شخصیت با سرتیم محافظت هماهنگ میشود، در رابطه با حاج قاسم برعکس بود و از همان ابتدا حاج قاسم در مورد شکل کار با محافظان جلسه میگذاشت. نکتهی دیگر این بود که حاج قاسم به بچههای محافظ خود تاکید میکرد، در ساعات طولانی که در جلسه به سر میبرد، وقت خود را تلف نکنند و برنامهی مطالعاتی داشته باشند و جدا از این در زمانهایی که شیفت کاری نیستند، تحصیلات خود را ادامه دهند. به آنها میگفت که شما باید با محافظان دیگر فرق داشته باشید. حتی در مقطعی، تیم محافظ خود را به دلیل این که فکر میکرد آنها دارند عمر خود را تلف میکنند، منحل کرد و میگفت احساس میکنم که وقت شما در کنار من دارد تلف میشود و حیف از جوانی شما است! تا این که بچهها صحبت میکنند و قرار میشود که خود را ارتقا دهند.
«صالحی» دربارهی تیم محافظ شهید سلیمانی گفت: این تیم در ابتدا سه نفر شامل «رضا خرمی»، «شهروز مظفرینیا» و «هادی طارمی» بودند. بعد از این که «رضا خرمی» به شهادت میرسد، چند نفر میآیند و میروند تا سال 98 که چند سال طول میکشد، تا جانشین شایستهای برای «شهید خرمی» پیدا شود و یک جوان دههی هفتادی به نام «وحید زمانینیا» به تیم ملحق میشود که در نهایت افراد این تیم حفاظتی به همراه «شهید حسین پورجعفری» که افسر همراه بود، در کنار حاجقاسم به شهادت می رسند.
این کارگردان ادامه داد: مدل فرماندهی حاج قاسم شبیه دوران جنگ بود و به بچهها روحیه میداد و کار به جایی رسیده بود که آنها حتی اگر عملیاتی نبود، باز هم دل نداشتند از حاجی دور شوند. مشخص است که ناخودآگاه محافظان به شکل شخصیت درمیآیند و به مرور بچههای تیم حفاظتی هم عطر حاج قاسم گرفتند. نکتهی جالب دیگر این است که انقدر کار این محافظان ویژه بود که تنها همسران آنها از کلیات ماجرا خبر داشتند و پدر شهید شهروز مظفرینیا میگفت که فکر میکردم که پسرم انباردار سپاه است و نمیدانستم که او هر روز با حاج قاسم است.