کاش «دستکش ننه عصمت» همیشه جلوی چشم من بود

شماره مطلب:
1579
چهارشنبه 1400/10/22 08:13
گفت‌و‌گوی مفصل «سایت شهید آوینی» با «میکائیل براتی»؛ هنرمند برگزیده‌ی دوازدهمین جشنواره‌ی مردمی «عمار»

کاش «دستکش ننه عصمت» همیشه جلوی چشم من بود

در شرایطی که جنگ میان فرم و معنا در میان نوشته‌ها و گفته‌ها به چشم می‌آید و در زمانه‌ای که هم‌چنان برخی از هنرمندان گرایش به یک سوی این ماجرا دارند، یک هنرمند جوان، آثاری به روز، خلاقانه و سرشار از معنا تولید می‌کند. «میکائیل براتی» که در دوازدهمین جشنواره‌ی مردمی «عمار»؛ جایزه‌ی ارزشمند «دستکش ننه عصمت» را به دست آورد، شاید نامی غریبه برای مخاطبان باشد اما آثارش با وجود این گمنامی در هر اتفاقی می‌درخشد.

تصویرگری‌های «میکائیل براتی» برای «غدیر خم»، «حماسه‌ی زینبیه»، «حرم امام رضا (علیه‌السلام)»، «علی‌وار»، «در کِشتی نجات» (تصویرسازی نمادین از حضور شهید سلیمانی در محضر امام حسین علیه‌السلام) و «انتفاضه‌ی موشکی فلسطینیان» و «تصویرسازی کتاب «انّ مع‌الصبر نصرا» (خاطرات مقام معظم رهبری) و طراحی برای بزرگ‌ترین دیوارنگاره‌ی ایران در میدان ولیعصر (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)، بخشی از کارهای این طراح گرافیک و تصویرساز با استعداد و هنرمند شاخص جبهه‌ی فرهنگی انقلاب اسلامی در یکسال گذشته است. با این آشنایی اولیه، متن گفت‌و‌گوی اختصاصی خبرنگار سایت موسسه‌ی فرهنگی هنری اندیشه‌ی شهید آوینی با «میکائیل براتی» ارائه می‌گردد.

جایزه‌ی ویژه‌ی «دستکش ننه عصمت» امسال به شما تعلق گرفت. تفاوت این جایزه با جوایز دیگر هنری را در چه می‌بینید؟

به طور کلی مفهوم تقدیرکردن این است که یک آدم بزرگ‌تر به شخصی جایزه‌ای بدهد و او را تشویق کند. اگر از جهت این بزرگی به این جایزه نگاه کنیم، یک تقدیر با عظمت انجام شده است. چون پشت این جایزه، گذشته‌ی خیلی زیبایی وجود دارد و وقتی که آن اتفاقات شنیده و فهمیده ‌شود، جایگاه این جایزه خیلی بیشتر می‌شود.

جالب این جا است که مهم‌ترین ابزار شما برای کار کردن، «دست» است و این دستکش هم روزگاری توسط «ننه عصمت» برای رزمندگانی بافته می‌شد که با دستان غیرتمند خود از این مملکت دفاع می‌کردند. فکر می‌کنید به لحاظ معنوی این جایزه در ادامه‌ی کار به شما چه کمکی می‌کند؟

متاسفانه این دستکش که در قاب است، فقط به مدت یکسال پیش من می‌ماند و سال آینده به هنرمند دیگری داده می‌شود. کاش «دستکش ننه عصمت» همیشه جلوی چشم من بود و مادام‌العمر از آن استفاده می‌کردم! از این که این دستکش دیگر پیش من نباشد، خیلی ناراحت‌ام. البته می‌دانم که این جایزه، نمادین است ولی دوست داشتم این دستکش همیشه برای من بود.

جشنواره‌ی «عمار» خیلی به وجه مردمی بودنش تکیه می‌کند. شما در جشنواره‌های دیگری هم شرکت خواهید کرد. تفاوت «عمار» با بقیه‌ی رویدادها چیست؟

حقیقت‌اش را بگویم تا به حال در جشنواره‌ی عمار شرکت نکرده بودم. شاید برای بعضی از فیلم‌های جشنواره پوستر طراحی کرده باشم و این همکاری به شکل غیرمستقیم شکل گرفت. با این وجود رویکرد من با جشنواره‌ی عمار همسو است. به طور کلی من چندان اهل جشنواره نیستم و بیشتر رویکرد مردمی دارم. به نظرم فضای جشنواره‌های دنیا کمی شکل نخبگانی پیدا می‌کند. مثلاً وقتی می‌خواهید انیمیشن بسازید، اول مشخص می‌کنید که این انیمیشن را برای جشنواره می‌خواهید بسازید و یا برای مردم و پخش تلویزیوونی آن را در نظر گرفتید. معمولاً آثار تجربی خیلی با مردم عادی ارتباط برقرار نمی‌کنند.

شاید چندان نمی‌توان ویژگی‌های متفاوت و مرسوم «جشنواره» را برای این «عمار» برگزید، چرا که همانند یک گردهم‌آیی فرهنگی سالیانه برای نزدیکی بیشتر آثار ارزش‌مدار با مردم است.

دقیقاً. جشنواره‌ی عمار یک دورهمی مردمی است. این ویژگی جشنواره‌ی عمار که روی آن مانور می‌دهد و به شکل خوبی اجرا می‌شود، همین بحث مردمی‌بودنش است که از این بابت با من که مخاطب‌ام، عامه‌ی مردم است، همسو می‌باشد و «عمار» با سلیقه و روحیه‌ی من بیشتر جور درمی‌آید.

در یکی از گفت‌و‌گوهای اخیرتان اشاره کردید که «هنرمند باید به روز باشد». این جمله در عین سادگی، توجه‌ی زیادی می‌طلبد. این به روز بودن می‌تواند از دو بُعد مورد تامل قرار گیرد. یکی این که هنرمند بتواند بلافاصله نسبت به اتفاقات جامعه واکنش هنری نشان دهد و دیگر این که برای بالابردن سطح کیفی آثارش، علم و آگاهی نسبت به یافته‌های جدید داشته باشد که این مورد در نزد برخی از هنرمندان به چشم نمی‌خورد. این مساله را چگونه می‌بینید؟

دقیقاً. به روز بودن را در همین دو بُعد می‌توان تعریف کرد. البته برای این که کار با سرعت بیشتری پیش برود، نیازمند وجود یک تیم است. با همین نگاه «گروه سه در چهار» به طور مرتب مسائل را رصد می‌کند و به من ایده و طرح می‌دهد، چون خودم مشغول اجرا هستم و شاید فرصت نکنم که خیلی اتفاقات را دنبال کنم. دوستان در یک کار تیمی، مسائل را می‌یابند و زنگ خطر را به صدا درمی‌آورند. از طرفی باید به لحاظ فنی هم به روز بود و با نرم‌افزارهای جدید کار کرد و با هنرهای جدید آشنا شد. گرم‌بودن دست و سرپنجه‌بودن کار نیاز به این دارد که هنرمند به روز باشد. از طرفی با توجه به این که رشته‌ام، انیمیشن است و هدف اصلی‌ام هم انیمیشن می‌باشد، این حرفه می‌طلبد که با ابزار روز و دیجیتال آشنا باشم. نکته‌ی دیگر سلیقه‌ی من است که بیشتر گرایش جوانانه دارد.

آثارتان هم پُر از رنگ و نور است.

شاید هم‌چنان در سن 15، 16 سالگی گیر کرده‌ام و بیشتر علائق‌ام در آن حال و هوا است! برای همین سعی می‌کنم در آثارم فضای فانتزی مختصری داشته باشم.

جدا از اجرای طرح‌ها چقدر درگیر ایده میشوید و تا چه حد طرح‌هایی که به شما داده می‌شود، با روح‌تان پیوند می‌یابد؟

اول این که من هم یکی از افراد اتاق فکر گروه سه در چهار هستم که در آن جا طرح‌ها مورد بررسی قرار می‌گیرد. جنبه ی دیگر این است که تفکر گروه این است که طرح انتخابی را باید «میکائیل» اجرا کند و آن طرح باید بتواند با من ارتباط برقرار کند، در غیر اینصورت کار دلی نمی‌شود و نتیجه خوب درنمی‌آید. خاصیت کار ما این است که کارها سفارشی نیست و خودمان انتخاب می‌کنیم. گاهی من پیشنهاد می‌دهم و بچه ها چکش‌کاری می‌کنند. گاهی هم بوده که بچه‌ها ایده دادند و چون من دید تصویری دارم، گفتم که این طرح درنمی آید.

دست تندی هم دارید و در اتفاقات مختلف به سرعت تصویری توسط شما خلق می‌شود!

اتفاقات سریع می‌افتد. مثلاً وقتی آن اتفاق برای «علی لندی» پیش آمد، بچه‌ها اربعین بودند و من نتوانستم بروم. در آن مقطع، اتاق فکری نبود. وقتی «علی لندی» شهید شد، به سراغ کاری رفتم که با سلیقه‌ی خودم بیشتر جور درمی‌آمد و آن طرح را براساس شعری که فردی برای من در اینستاگرام فرستاده بود، کار کردم که ماجرای آتش را تشبیه به ققنوس می‌کرد. دلیل این که کارها خوب می‌شود، این است که دست و پای منِ طراح بسته نیست و خودم در انتخاب ایده‌ها مشارکت می‌کنم. مثلاً کاری برای حرم امام رضا (علیه‌السلام) در یک فضای بهشتی کار کردم که ترکیب خواب من و طرحی بود که برای میلاد امام هشتم در نظر گرفتیم. من خواب دیده بودم که در فضایی بودم که کف‌اش آب بود و آن جا خیلی شبیه حرم بود. دوست خوبم آقای حیاتی همیشه این عقیده را دارد که آن چیزی که با آن حس باشد، قطعاً خوب می‌شود و برای من هم این اتفاق افتاد؛ همان گونه که می‌گویند «هر آن‌چه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند». اگر هنرمند براساس احساس‌اش به خلق اثر بپردازد و اعتقاد به کار داشته باشد، قطعاً مردم هم با آن کار احساس خوبی پیدا خواهند کرد.

شما جدا از تصویرسازی‌ها، در چند پروژه‌ی سینمایی انیمیشن هم فعالیت داشتید. برای آینده‌ چه برنامه‌ای را در نظر گرفته‌اید؟

در چند انیمیشن مثل «فیلشاه» و «بچه زرنگ» همکاری کردم. در چند کار، کارگردان هنری انیمیشن بودم، البته پُررنگ نبود. تصویرسازی و انیمیشن، دو وجه کاملاً متفاوت از هم است. کار تصویرسازی مثل خط مقدم جبهه است که باید سریع نسبت به مسائل واکنش نشان داد، ولی انیمیشن کار بلندمدت است و نیاز به زمان دارد و باید به نسل‌های بعدی فکر کرد و خوراک فرهنگی مناسب برای آن‌ها تولید کرد. من دوست دارم که در هر دو فعالیت داشته باشم. انیمیشن را خیلی دوست دارم و به نظرم تا چند وقت دیگر کل دنیا را می‌گیرد. ویدئو‌گیم را هم خیلی دوست دارم و انشاءالله تا چند وقت دیگر آن را شروع می‌کنم. انیمیشن هم کار می‌کنم. اما چالشی که در حال حاضر داریم، فقر نیروی انسانی کارآمد برای تولید انیمیشن است. اکثر حرفه‌ای‌های ایرانی در خارج از کشور کار می‌کنند و درآمد خوبی هم دارند. در این‌جا کار زیاد و نیروی کارآمد انسانی کم است. ما نیاز به نیرو داریم و به همین خاطر تا 2، 3 سال آینده درگیر آموزش خواهم شد تا بتوانیم نیروی حرفه‌ای تربیت کنیم که به درد بازار کار بخورد و فضای خالی پُر شود و انشاء‌الله تولیدات خوبی داشته باشیم.

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.
X