کاش در عرصه فرهنگ شخصیتهایی مثل مرتضی و نادر بیشتر بودند
«محمّدعلی فارسی» سازنده مستندهایی چون «شلمچه»، «تصویرگران جنگ»، «ماه و خورشید»، «مهاجران»، «گلستان آتش» و بسیاری مستندهای دیگر در گفت و گوی اختصاصی با خبرنگار موسسه فرهنگی هنری اندیشه شهید آوینی، خاطرات خود را از «شهید سیدمرتضی آوینی» شروع میکند تا به «حاج نادر طالبزاده» برسد. این سینماگر در این خصوص گفت: من به عنوان بسیجی در مهاباد بودم که جزو مناطق جنگ داخلی بود. ما را برای گذراندن دوره به تهران فرستادند. صدا و سیما در حدود سالهای 62، 63 یکسری کلاس برای بچهها در جام جم گذاشته بود و اولین بار من شهید آوینی را آن جا دیدم که برای ما مستند تدریس میکرد. از همان جا که مرتضی آوینی را دیدم، در دلم نشست و به یادم ماند. اما شروع فعالیت من با آوینی از مجموعه تلویزیونی «سراب» بود و تا زمان شهادت مرتضی به عنوان دستیار تدوین در همه کارهایش همکاری کردم و حدود 7، 8 سال به عنوان تدوینگر با شهید آوینی در حوزه هنری و جهاد کار کردم.
وی ادامه داد: یادم است، «سراب» را سکانس به سکانس مونتاژ کردیم و بعد این سکانسها را تبدیل به یک قسمت کردیم. مرتصی آوینی در روند تولید این مجموعه با وزارت اطلاعات و تلویزیون به مشکل خورد و مجموعهای که قرار بود حداقل 26 قسمت باشد، در 11 قسمت کار شد. این مجموعه از بسیاری از مجموعههای تلویزیون بیشتر مخاطب داشت اما کار به جایی رسید که «مرتضی» کار را رها کرد و شخص دیگری سر کار آمد و آن بنده خدا که میخواست کار را ادامه دهد بیشتر از 3 قسمت نتوانست. البته اسم من و مرتضی کلاً در تیتراژ آن مجموعه نیست و اسم آن آقا آمده، چون مرتضی اعتقادی به عنوان کردن خود نداشت.
«محمّدعلی فارسی» درباره تاثیرگذاریاش از «سیدمرتضی آوینی»، گفت: من آن زمان دانشجوی دانشکده صدا و سیما بودم و سواد چندانی در زمینه تئوریک و عمق مطالعاتی نداشتم و همانند شهید آوینی نسبت به عرفان نظری و قرآن و نهج البلاغه اشراف نداشتم. ذره ذره متوجه شدم که مبانی فکری «مرتضی» از قرآن و نهج البلاغه و صحیفه سجادیه است. انگار به یک چشمه وصل بود و هر چه داشت، از اینها داشت، چون همیشه با یک شوقی کتب مقدس را میخواند.
وی افزود: شهید آوینی نگاه خاص خود را داشت. در کلاسهایی که در اوج جنگ، شهید آوینی برای ما برگزار میکرد، برایم جالب بود که در گرمای تابستان چرا او سر کلاس، اورکتش را در نمیآورد. یادم میآید این مساله را از او سوال کردیم و آوینی گفت که نمیخواهد با درآوردن اورکتش، شبیه آدمهای سازمان باشد! یادم میآید آن زمان که آقای محمّد هاشمی؛ رئیس صدا و سیما بود، یک زاویهای میان تلویزیون و شهید آوینی ایجاد شده بود و شهید آوینی هیچ قرابتی با تلویزیون آن موقع نداشت و میخواست فاصلهاش را حتی در پوشش لباس هم حفظ کند.
با «محمّدعلی فارسی» ویژگی های اخلاقی و نگاه معرفتی «شهید آوینی» مرور شد تا بهتر بدانیم راز جاودانگی انسان های بزرگ در چیست. این مستندساز به خبرنگار موسسه، گفت: در تمام سالهایی که با مرتضی آوینی بودم، یک بار هم نشد که سر مسالهای من را نصیحت کند. در هیچ موردی توصیهای نداشت و من هر چه از آوینی یاد گرفتم، بر اثر عملکردش بود. هیچ وقت کسی را نصیحت نمیکرد. مثلاً من بعد از دانشکده دیگر ریش نگذاشتم. خیلیها به من ایراد میگرفتند و تنها کسی که هرگز حتی یک بار به من چیزی نگفت، شهید آوینی بود. من علاقمند به عطر هستم و یک بار که عطر نزده بودم و به هم رسیدیم، شهید آوینی گفت که «فارسی چرا بوی عطر نمیدی؟!» بهش میگفتم چرا خودت عطر نمیزنی و میگفت برای من حرف درمی آورند!
«محمّدعلی فارسی» در پاسخ به این که رابطه هنر با معرفت چگونه است، سوال شد که این سینماگر باتجربه از نگاه «شهید آوینی» پاسخگوی این پرسش شد و گفت: مرتضی آوینی اعتقاد داشت که هنر در همه ابعادش فطری است و خداوند این فطرت را به برخی داده است. تو میتوانی در حوزه آواز متخصص باشی اما اگر خدا به تو آن صدای خوش را نداده باشد، هرگز نمیتوانی آواز خوشی بخوانی. دلیل این که دیگر مثل شهید آوینی در هنر نداشتیم، این است که مبانی فکری و معرفتی «مرتضی» خاص بود و در این شکی نیست که «مرتضی» یگانه بود.
اما «محمّدعلی فارسی» از روزهایی گفت که اولین بار با نام و چهره و شخصیت «حاج نادر طالب زاده» آشنا شد. او در این خصوص عنوان کرد: بعد از این که تهمتهایی به آوینی زدند و او را به شدت ناراحت کردند، مرتضی از جهاد و تلویزیون جدا شد و وارد حوزه هنری شد و واحد تلویزیون را راه اندازی کرد. در آن جا دوستان مختلف به شهید آوینی سر میزدند. من هم همراه مرتضی وارد حوزه شدم. یک روزی در سال 69 مرتضی به من درباره فردی گفت که فارغالتحصیل آمریکا است و در ایران هیچکس را نمیشناسد. مرتضی گفت که او یکسری فیلم گرفته و من آن را ببینم. تا این که دیدم یک روز جوانی رعنا و خوشگل وارد حوزه شد تا فیلمش را به من نشان دهد. نادر طالب زاده بود که قبل از آن در جبهه بود و کار کرده بودم اما شناخته شده نبود. آن فیلمها را به شکل دوربین روی دست گرفته بود که برایم جالب نبود. فیلمها را در آمریکا گرفته بود چون آن موقع گاهی در رفت و آمد بود و به خانوادهاش در خارج سر میزد. یک بار یادم میآید مادرش آمده بود و «نادر» آن زمان در خانه بزرگی در اطراف میدان امام حسین زندگی میکرد. فیلمی که نادر گرفته بود، تبدیل شد به مستند «ساعت بیست و پنج» که ضدنژادپرستی بود و من آن را مونتاژ کردم و از تلویزیون پخش شد.
«فارسی» درباره فعالیت های «حاج نادر طالبزاده»، گفت: دورهای به نظرم با برجی و صدری و در دورهای با سعید قاسمی به بوسنی رفت تا فیلم تهیه کند. من چند سالی به عنوان تدوینگر با نادر طالب زاده همکاری کردم. یک مجموعهای درباره عراقیها بود که نادر گرفته بود و فکر میکنم من برایش مونتاژ کردم. از همان اولین دیدار مشخص بود که «نادر» شخصیت کاریزماتیک و جذابی دارد. البته «نادر» هر موقعیتی که پیدا کرد، از «مرتضی» بود.
این مستندساز در پاسخ به این که مهمترین ویژگیهای اخلاقی «حاج نادر طالب زاده» را در چه مواردی میداند، به خبرنگار موسسه گفت: چیزی که در تمام سالهای آشنایی از «نادر طالب زاده» یاد گرفتم، این بود که هرگز غیبت کسی را نمیکرد. ما همه آلوده به غیبت گویی و تهمت زنی هستیم ولی نادر اصلاً این شکلی نبود و هیچ وقت عیب و بدی کسی را از او نشنیدم. این آدم هرگز پشت سر کسی حرف نزد. ای کاش در عرصه فرهنگ شخصیتهایی مثل مرتضی و نادر بیشتر بودند. الان آدمها همدیگر را راحت میزنند و خراب میکنند اما «نادر» شخصیت به شدت ارزندهای داشت و واقعاً از این نظر نادر بود. من شاید نسبت به برخی کارها و توان فیلمسازی او نقدهایی داشته باشم ولی از نظر این اخلاقی که گفتم، واقعاً «نادر» در زمانه ما یگانه بود.