گفت و گو با «سید محمّد حسینی» مدیر انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس درباره مختصات «سینمای دینی»

شماره مطلب:
2692
سه شنبه 1401/07/19 11:41
پرونده «دین و سینما»- 4

گفت و گو با «سید محمّد حسینی» مدیر انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس درباره مختصات «سینمای دینی»

«سید محمّد حسینی» در گفت‌و‌گو با خبرنگار موسسه فرهنگی هنری اندیشه شهید آوینی به تحلیل سینمای دینی پرداخت که در ادامه متن آن را می‌توانید بخوانید.

برای بررسی شاخصه‌ها و ویژگی‌های معرفتی سینمای دینی و قابلیت‌هایی که این نوع سینما در کشورمان دارد، پای صحبت‌های یکی از اهالی دست‌اندرکار سینمای امروز ایران نشستیم که چهره‌ای آشنا برای اهالی فرهنگ، هنر و رسانه می‌باشد. «سید محمّد حسینی»؛ مدیر گروه فیلم و سریال بنیاد روایت فتح و مدیر انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس در گفت‌و‌گو با خبرنگار موسسه فرهنگی هنری اندیشه شهید آوینی به تحلیل سینمای دینی پرداخت که در ادامه متن آن را می‌توانید بخوانید.

ویژگی‌های سینمای دینی از منظر شما چیست؟ این نوع آثار، چه منظر و چه گونه‌ای از سینما را می‌تواند در بر بگیرد؟

بارها افراد مختلف درباره سینمای دینی صحبت کردند و برخی هم حدود و مرزهایی برایش تعیین کردند و هر کس از دیدگاه خود درباره این سینما اظهار نظر کرد. یکی گفته مرز سینمای دینی به حوزه اخلاق برمی‌گردد. یکی دیگر سینمای دینی را مختص به موضوعات مذهبی دانست. یکی دیگر معنویت و نگاه به ماوراء را سینمای دینی برشمرد. من معتقدم که اساساً سینمای دینی واژه‌ای از نوع واژه‌های فلسفه مضاف است. به نظرم سینما در صورتی می‌تواند به حیات خود ادامه دهد که اولاً ناظر به حوزه فطرت باشد چون بسیاری از مطالبات عمومی که بشر را در استقرار جمعی قرار می‌دهد، ناظر به حوزه فطرت آدم‌ها است. مثلاً حوزه عدالت که بن‌مایه بسیاری از آثار سینمایی می‌شود، در این زمینه به حساب می‌آید. یعنی وقتی کسی برای عدالت قیام می‌کند و در این حوزه کاری انجام می‌دهد، در درونمایه اصلی و به قول سینمایی‌ها، شاه پیرنگ گونه‌ای از آثار سینمایی قرار می‌گیرد. آن چیزی که این فضا را متمایز می‌کند مضمون دینی است، جدا از این که بدانیم که موضوع دینی دارد یا نه، می‌تواند مضمون دینی داشته باشد یا نداشته باشد.

یعنی دین وارد مقولات مختلف زندگی شده و موارد متعددی را پوشش می‌دهد.

دین، رنگ شکل دهنده‌ای به قامت سینما است برای این که موجب دو اتفاق می‌شود. یکی ارتقای روحی مخاطب و دوم ماندگاری خود اثر. غالب آثار دینی، آثاری هستند که مرزبندی زمانی ندارند و شما هر زمانی می‌توانید آن اثر را ببینید و تاثیر بگیرید. فرقی نمی‌کند که به مرزبندی افرادی توجه کنیم که در زمینه اخلاق یا موضوع دینی و یا معرفت و تعالیم دینی توجه دارند. مثالی از فیلم «مرد عوضی» هیچکاک می‌زنم. کسی را اشتباهی به عنوان دزد می‌گیرند و همه درها به رویش بسته می‌شود و لحظه آخر، مادرش به او می‌گوید که باید دعا کند و او قبول ندارد تا این که وقتی بیرون می‌آید، سکانس درخشانی وجود دارد که او چشمش به شمایل حضرت مسیح می‌خورد که روی دیوار نصب شده است. یک لحظه کوتاه به قولی متوسل می‌شود و یک رابطه‌ای برقرار می‌کند. رابطه‌ای که زمینی نیست. در همان لحظه دزد اصلی شناسایی می‌شود و او نجات پیدا می‌کند. این یک فرم دیگر از این نوع سینما است. در مباحث اخلاق و موارد دیگر هم مثال‌های زیادی وجود دارد.

اگر بحث سینمای دینی را در حوزه سینمای مبتنی بر دین اسلام قرار دهیم، چه ویژگی‌ها و مختصاتی پیدا می‌کند؟

مولفه‌های سینمای اسلامی در ساختار و فرم تفاوت‌هایی دارد. طبیعتاً در ساختار سراغ بعضی از موضوعات نمی‌رود. در فرم هم دچار تحولات اساسی دیگری می‌شود. اجمالاً می‌توان به گونه‌ای از سینما اشاره کرد که آقای مجیدی به آن توجه می‌کند و عنایتی به ماوراء دارد مثل فیلم «رنگ خدا». نگاهی از تعالیم ابدی و ازلی و هستی در این فیلم هست. یا فیلم «خیلی دور خیلی نزدیک» که نشان می دهد خدا، یک جایی در کار است. گاهی هم می‌خواهیم راجع به بزرگان دین اسلام فیلم بسازیم که آن وقت باید سراغ مطالعات مختلفی برویم، مثل رگه‌هایی از سینمای دفاع مقدس تا پرداختن به زندگی شخصیت‌های دینی.

نگاهی که شهید آوینی از سینمای دینی و سینمای اشراقی دارند را چگونه تعبیر می‌کنید؟

شهید آوینی نظریه و نگاه مفصلی تحت عنوان سینمای اشراقی ارائه کرد. این نگاه می‌گوید که اساساً سینمایی ناظر به حوزه دین است که باعث رشد خود و رشد توامان مخاطب شود. یعنی این نوع سینما باید با مخاطب خود یک سلوک معرفتی را تجربه کند، چیزی که در سینما به آن «سفر نویسنده» می‌گویند. سلوکی که در حوزه شکل‌گیری ماهیت درونی یک شخصیت شکل می‌گیرد. مثلاً شخصیتی در اول قصه در جایی قرار دارد و یک خصوصیتی دارد و به تدریج بر اثر حوادثی که پیش می‌آید، شخصیت دچار تحول و رشد و بالندگی می‌شود و به قله دیگری می‌رسد که پایان قصه ما است. یعنی به یک سطحی از تحول می‌رسد و به اشراقی می‌رسد.

سینمای اشراقی هم بخشی از سینمای اسلامی محسوب می‌شود؟

قطعاً همینطور است. همه این‌ها فهرستی از سینمای دینی است که زمینه برای بحث و تحلیل را فراهم می‌کند.

چرا وقتی هالیوود سراغ شخصیت‌های دینی می‌رود، تصویری دروغین و جعلی ارائه می‌دهد و از نگاه خود می‌خواهد روایتی امروزی از پیامبران الهی نشان دهد؟ نمونه‌اش هم فیلم «نوح» آرنوفسکی است.

در هالیوود یک سیری طی می‌شود و به قداست‌زدایی از پیامبران می‌رسد. دلیلش این است که آن‌ها به این نتیجه رسیدند که برای نگارش آثار سینمایی که ناظر بر شخصیت‌های مطلق است، نیاز به تمهیداتی دارند. شخصیت‌هایی که در عالم اطلاق راجع به آن ها صحبت می‌شود و مانند دیگر انسان‌ها دچار تحول انفسی نمی‌شوند. این پیامبران برگزیده هستند و هالیوود می‌داند برای نوشتن فیلمنامه آن‌ها دچار لنگی بیان می‌شود چون این شخصیت‌ها نوسان ندارند و لی هالییود، سراغ تحول آن‌ها می رود.

به جز ملزومات فرم روایی، دلیل این نوع تعبیر از زندگی پیامبران دلایل سیاسی ندارد؟

هالیوود یک تئوریکی خلق می‌کند به این عنوان که می‌گوید به هیچ وجه شخصیت مطلق وجود ندارد و با این تفکر قصه می‌نویسد.

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.
X