اشعار
بس کن رباب!
بس کن رباب! پشت زمین و زمان شکست
با نالههای تو، دلِ هفتآسمان شکست
بس کن در آسمان، دلِ دیدن نمانده است
در هیچ ذره تابِ شنیدن نمانده است
به گوش میرسد این مرثیه ز مَشک عمو
به گوش میرسد این مرثیه ز مَشک عمو
غم رقیّه دلی پاره پاره میخواهد
سه ساله زیور خود باز کرد از کرمش
همین که دید کسی گوشواره میخواهد